تشتت ایده‌ها در براندازی رژیم‌های تاب‌آور

 

تمام تلاش‌ها برای توجه دادن به براندازی به این معنا بود و هست که برابر شرارت اسلام و رژیم اسلامی، چاره‌ای نداریم که شرور‌تر از شرّ اقدام کنیم! این حرف بین نیروهای مرسوم شنیده نمی‌شود؛ بیزنس خون و نام در براندازی نمی‌گذارد که شنیده شود و ایران ما همچنان درد می‌کشد.

‏در «انقلاب مذاکره‌ای» یا رفرمیستی، طرف مقابل مردم یک رژیم خودکامه یا اقتدارگرا (Authoritarian) ست اما قطعا رژیم تمامیت خواه (Totalitarianism) نیست. غالبا رژیم‌های توتالیتر که به شدت تضعیف شده‌اند و به لیگ اقتدارگرا سقوط می‌کنند، شرایط فروپاشی شان می‌تواند با جنبش‌های اعتراضی و همبستگی مهیا شود(اروپای شرقی). در غیر این صورت، تنها با جنگ از بین می‌روند (رایش سوم).

‏رقابت جایی در همین اکنون معنا پیدا می‌کند. بسیاری از گروه‌های موسوم به جمهوری‌خواه اعلام موجودیت کرده‌اند، بعضی شاید سازمان شده‌اند و بعضی فقط گروه‌اند. آنها که گروه‌اند لازم است سازمان (معنای حرفه‌ای) شوند و آنها که سازمان شده‌اند ضروری است عاملیت (Agency) خود را نسبت به براندازی بیابند.

‏چه پادشاهی خواهان و چه جمهوری خواهان هنوز به طور دقیق Agency خود را تعریف نکرده‌اند. عموما پیشرفت‌هایی در سازماندهی حاصل شده اما ایده‌های مشخص پراگماتیستی برای اجرایی شدن براندازی در همه جبهه‌های آن وجود ندارد.

‏بخش مهمی از تشتت ایده‌ها در براندازی، گفتمانی است که شاخص‌های برجسته‌ای دارد:

‏۱- عموما فرض می‌شود که ائتلاف و اتحاد، براندازی به بار می‌آورد. این فرض نادرست است و ده‌ها ائتلاف در سال‌های گذشته نشان داده که ائتلاف گروه‌های بدون عاملیت یا آنچنان که در سیاست به قدرت‌سازی تعبیر می‌شود نمی‌تواند موجب براندازی شود.

‏۲- گفتمان و ارزش‌های مشترکی بین گروه‌های موجود در بسیاری از موضوعات وجود ندارد. پایه‌ای ترین شکاف‌ها در گرایش سیاسی و ایجاد محتوای سیستمی مشترک برای آینده است. گروهها به جای آنکه خود را بر اساس محتوا (Substance) تعریف کنند، خود و گروهشان را بر اساس فرم‌ها تعریف می‌کنند. مثلا به طور بنیادین و سیستم مشترک از لیبرال دموکراسی نمی‌گویند. بعضی سلطنت مطلقه می‌خواهند بعضی می‌گویند مشروطه خواه‌اند، بعضی دیگر می‌گویند جمهوری خواه‌اند و درون شان را که جستجو می‌کنی دموکراسی مستقیم می‌خواهند یا در جستجوی سوسیال دموکراسی هستند. عاملیت در گروه‌های جوینده‌ی فرم به جای محتوای مشترک در تعلیق می‌ماند.

‏از این جهت عموما اهمیتی ندارد که افراد از زن‌، زندگی آزادی بگویند یا از رفراندوم یا چند اصل برای همکاری. بر همین اساس ترس‌ اصلی این نیست که ممکن است گروهی تبدیل به بازتولید یک دیکتاتوری در آینده شود. ترس بنیادین این است که این گروهها از تغییرات سیاسی جا بمانند و تعلیق شوند.

‏۳- پدیده جنگ ۱۲ روزه نشان داد که موضع‌گیری‌ها درباره نفی جنگ، واقعی نیست و حتی اخلاقی هم نمی‌توان آن را طبقه بندی کرد، چرا که تمامی اقدامات و دینامیک های پس از جنگ بین گروهها نشان می‌دهد که آنها برای اقدامات جدید به جنگ و تضعیف ساختار سرکوب رژیم اسلامی نیاز داشتند. اما موضوع واقعیِ دوم این است که گروه‌هایی که با منطق فاتحان جنگ، تعارض دارند، شانس حمایت غربی و حتی مردم ایران را احتمالا نخواهند داشت.

‏شما به عنوان یک گروه نمی‌توانید همچنان برخی ارزش‌های جمهوری اسلامی در دشمنی با اسراییل و غرب را حفظ کنید و همچنان انتظار داشته باشید بخشی از آرایش سیاسی موقعیت‌های ممکن در آینده باشید.

براندازی در عاملیت‌ها، تعریف ایده‌هایی قدرتمند در عرصه جهانی و اقداماتی استراتژیک در جهت متصل شدن به اعتراضات سراسری پیش و رو در ایران است. اگر دینامیزم های شکست جنبش مهسا را ارزیابی کنیم آنچه که به صورت ما برخورد می‌کند: فقدان لیدرشیپ سیاسی در پاسخ به ادامه خیابان است. گروهها لازم است بتوانند Agency در خیابان و بیرون از خیابان را تعریف کنند و به طور دقیق به پرسش‌های نتیجه‌گرایانه در پیروزی پاسخ دهند.

Share the Post:

مطالب مربوط